۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه



اين عكس تصوير صفحه اي از كتاب گلچين معانيه كه جناب احمد گلچين معاني از بزرگان عصر خود و با قلم خودشان نوشته هايي رو جمع آوري كرده ، اين صفحه و خط زيباي شكسته اون متعلق به ميرزا رفيعا است(عكس صفحه اول نوشته رو انتخاب كردم چراكه ميرزا تو صفحات بعدي كم حوصله تر نشون داده و اين صفحه رو از بقيه خوش خط تر نوشته ،روي عكس كليك كنيد و بزرگتر ببينيد) سبك و شيوه نگارش اين صفحه و صفحاتي از اين قبيل كه جنس ناب اون رو تو كاراي درويش عبدالمجيد هم ميشه ديد خيلي جالبه
نوشته از پايين سمت چپ شروع شده و با ستون سمت راست كه از ديد روبرو برعكس هم هست ادامه پيدا ميكنه در ادامه ستون وسط و بعد ستون سمت چپ(كه اين ستون هم از ديد روبرو برعكسه) البته همه اين توضيحات با شرايطيه كه من صفحه خوشنويس شده رو از بالا عكس گرفتم يعني برعكس D-:
بهر حال اگه نتونستين بخونينش اشكال نداره چون خيلي هم راحت نيست ولي من يه قسمتي از اون رو براتون مينويسم
.............
بسم الله الرحمن الرحيم
آقاي گلچين را در سر هواي گلچيني است با آنكه اوايل حال و بدايت احوال اوست صاحب عزمي متين است
چنان مولع كسب كمالات و عادات بزرگان است، لازم شمرده كه در خصال معلومه كه طريقه بدست آوردن حالات بزرگان عصر و قلم آنان كه كاري مشكل و اميدي دشوار است در مجموعه ظاهر آرد.
اوقات حياتش را با كار دولتي محفل علما و ادبا و شبش را با خستگي زياد غالباً صرف همت در اينكار نموده توسن طبع را بدرك حضور بزرگان اهل فضل رياضت ميفرمايد.
در اين زمينه اين بي بضاعت را در رديف آنان شناخته و از اين ضعيف هم خواهش فرمودند كه جزوي از اين مجموعه را بقلم خود از اعتبار انداخته ، خواهش اين دوست عزيز را غنيمت دانسته قلم برداشته آنچه در گنجينه حافظه ديدم نوشتم. . . . .


۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه


شازده كوچولو ساكن سياره كوچكي به اندازه يك خانه معمولي است كه در آنجا گل بي همتايي دارد كه مايه همه عواطف و دلخوشي ها و رنج هاي اوست،خواننده اندك اندك با سرگذشت اين موجود كوچولوي دوست داشتني آشنا مي شود و پي ميبرد كه چرا او روزي تصميم به ترك وطن ميگيرد و پس از عبور از شش سياره به سياره هفتم يعني كره زمين ميرسد دراينجا با روباهي آشنا مي شود كه مهمترين راز زندگي را بر او آشكار ميكند.
شازده كوچولو اثر جاودان آنتوان دوسنت اگزوپري،نويسنده معاصر فرانسوي (1900-1944)تاكنون به بيش از صد زبان ، و در بعضي از زبانها چندين بار ترجمه شده و پس از انجيل پر خواننده ترين كتاب در سراسر جهان است برطبق يك نظرسنجي كه در سال 1999 در فرانسه به عمل آمد و در روزنامه پاريزين به چاپ رسيد ،شازده كوچولو محبوبترين كتاب مردم در قرن بيستم بوده و از اينرو كتاب قرن نام گرفته است.
اين جملات پشت اين كتاب نوشته شده بود. ميتونيد از اينجا تهيه كنيد و بخريدش

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۱, شنبه


من و مهدي دوست و همكار خوبم رو قله 2709 متري سارو
وقتتون رو تو نمايشگاه بين المللي كتاب بيخود هدر نديد
خريد آنلاين از نمايشگاه از اينجا

۱۳۸۷ اردیبهشت ۶, جمعه

خوشنويسان نائين

نائين را شهر خوشنويسي و خوشنويسان مي دانند ، اكثر تذكره نويسان در معرفي شعراو گويندگان نائيني هنر خوشنويسي آنها را نيز در كنار شعر وادب ذكر كرده اند . اين مطلب در مورد ساير زمينه ها نيز كاملا مشهود است . علاقه به خط و خطاطي باعث شده تا شهر نائين پيوسته خوشنويساني صاحب نام داشته باشد برخي از آنان عبارتند از:

  1. عبد العظيم نائيني : از خوشنويسان اواخر دوران صفويه است وي فرزند محمد رفيع ميباشد .
  2. ميرزا احمد خوشنويس : متوفا به سال 1250 قمري از خوشنويسان دوران قاجار .
  3. ميرزا حسين علي خان وزير ( طبا طبائي ): متوفا به سال 1267 هجري از خوشنويسان دوران محمد شاه قاجار .
  4. ميرزا محمد علي خان فرزند سيد عابد: از خوشنويسان اواخر دوران قاجار است كه در سال 1300 هجري همزمان با سلطنت ناصر الدين شاه قاجار وفات يافت .
  5. ميرزا مهدي خان فرزند ميرزا ابولقاسم خان سلطان الحكماء ( كه شرحش گذشت ): وي متوفا به سال 1300 هجري است وي قبل از پدر فوت كرده است.
  6. بانو مريم: ( اين زن خواهر مشير الدوله است كه خط او را استادانه ذكر كرده اند در كتاب تذكره خوسنويسان معاصر خط اورا در زمره خوشنويسان برجسته ذكر مي كند .
  7. ميرزا حسن خان نائيني: كه در سال 1300هجري در كذشت
  8. ميرزا نصر الله خان مشير الدوله: متوفا به سال 1320هجري قمري .
  9. ميرزا عبد الحسين فلسفي: متوفا به سال 1314 فرزند سيد حكيم .
  10. ميرزا محمود خوشنويس: متوفا به سال 1335هجري قمري
  11. ميرزا حسنعلي: متوفا به سال 1328 هجري فرزند ميرزا معصوم .
  12. ميرزا محمود چاووش فرزند ميرزا احمد: متوفا به سال 1335قمري .
  13. ميرزات ابو طالب خان رحيمي فرزند ميرزا حسين: متوفا به سال 1300هجري قمري
  14. ميرزا محمد خان بقائي :متخلص به غوغا به سال 1345هجري قمري .
  15. ميرزا محمود خان ثقة السلطنه: متوفا به سشال 1308 شمسي .
  16. ميرزا طاهر اعلامي فرزند ابوطالب باغچه اي: متوفي به سال 1308 هجري شمسي .
  17. ملا محمد رضا : وي از تحسين مكتب دارن نائين است كه اكثربزرگان رجال ازشاگردان او بوده اند مرحوم معلم نائيني در سال 1300 شمسي وفات يافته است .
  18. ميرزا حسين منشي باشي:فرزند حاج ميرزا محمد صادق خان كه در سال 1304 شمسي در گذشته است .
  19. ميرزا حسن عماد الشريعه امامي: فرزند عبد الحسين متوفا به سال 1308 شمسي.
  20. ميرزا عبد الحسين حكيم: فرزند سيد ابراهيم حكيم متوفا به سال 1314 شمسي
منبع : ويكي پديا
ولي به نظر ميرسه اسم ميرزا محمد سجادي كه از خوشنويسان برجسته بوده و در مقاله دكتر جلالي ناييني هم به اون اشاره شده تو اين مقاله خبري نيست.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

روز چارلي چاپلين

مراسم اهداي اسكار افتخاري به چارلي چاپلين .... معصوميت، خستگي، صميميت و هر صفت خوبي كه شما مي شناسين رو تو نگاه چارلي چاپلين جستجو كنيد . . .

اولين پست


اى بخارا شاد باش و شاد زى ، چون ز پاريزى حكايت مى كنى!
دكتر محمدرضا جلالى نائينى

روزى جناب ابوالفضل ساغر يغمايى. بر من وارد شد و شماره 46 مجله وزين و كثيرالانتشار بخارا را برايم ارمغان آورد و گفت: «استاد دكتر محمدابراهيم پاريزى باستانى ضمن زندگينامه خود، در مجله بخارا مرقوم داشته اند ـ كاش جلالى نائينى تا قلمش حركتى مى كند و حافظه اش از كار نيفتاده است، شمه اى از احوال خانواده بزرگ ثقة السلطنه كه عنوان طباطبايى نائينى دارد و شنيده ام كه نواده هاى او فاميل فاطمى گرفته بودند ـ مى نگاشت.»

با تشكر از تذكار استاد پاريزى باستانى كه همواره در راه حقيقت گام برداشته و جوياى حقيقت تاريخى بوده و هستند و با امتنان از ارمغان با ارج ساغر يغمايى اينك شمه اى از احوال ثقة السلطنه و خانواده او، در اين جا قلم بند مى شود، باشد كه مورد قبول افتد([1]).

ثقة السلطنه طباطبائى فاطمى نائينى

جده ام (مادر مادرم) موسوم به گوهر سلطان، دختر ميرزا جعفرخان آجودان عباس ميرزا وليعهد فتحعليشاه تاريخ گوياى يكصد ساله پدر و شوهرش بود و در حدود يكصد و بيست سال زيست. او جمعاً نود و اند فرزند و نوه و نتيجه داشت و در دو قرن قبل كه برخى از زنان معمولا فقط سواد خواندن داشتند ولى از هنر نوشتن محروم بودند، او مى خواند و مى نوشت و نامه ها و اسنادى كه به نظرش مهم بود در يك صندوقچه ضبط مى كرد. او مى گفت پدرم به خويشاوندان و دوستانش سفارش مى نمود كه دانش و ادب و فن نگارش و حسن خط را در نائين نيك بياموزيد و آنگاه به يكى از مناطق كشور كه از نائين وسيع تر و مردمانش به علوم و آداب آراسته باشند، برويد و دانش و آداب آنان را نيز فراگيريد و بر معلومات و اطلاعات خود بيفزاييد تا در همه جا بتوانيد خدمات خود را عرضه داريد و مورد توجه و احترام واقع شويد.

بر پايه همين راهنمايى ها، يكى از بنى اعمام خانواده بزرگ خوانين طباطبايى فاطمى (نائينى) به ايالت كرمان رفت. ابتدا به منشيگرى «دبيرى، اُمراء و حكام و بعدها به نيابت فرماندارى و سپس به فرماندارى برخى از شهرهاى آن استان ارتقا يافت. اين شخص همان ثقة السلطنه طباطبائى نائينى است كه در تذكره سخنوران نائين تاليف جلال بقائى شاعر معاصر شرح حالش بدين عبارت مضبوط است:

مفتون: ميرزا محمود خان فاطمى، ملقب به ثقة السلطنه، پدرش ميرزا محمدعلى خان غالباً در شهرهاى اطراف كرمان حاكم بود، فوتش در سال 1308 شمسى اتفاق افتاد([2]). از اوست:

جان به لب آمد، نهاد چون به لبم لب *** طره چو بر رخ كشيد روزم شد شب

پيچش مويش به جان فكنده بسى تاب *** تابش رويش به تن نهاده بسى تب

سرو قدش ز اعتدال حسرت كشمير *** ماه رخش از جمال غيرت نخشب

در صف عشاق جسم بيهده كاهد *** هر كه نياموخت درس عشق به مكتب

غزل:

خجل به چرخ مه از چهره نگار من است *** به گل نشسته صنوبر ز قد يار من است

پريده مرغ دل اندر هواى گلشن او *** كه روى و موش گل و سنبل بهار من است

از اوست قهقهه خنده ها چو كبك درى *** چو بوم ناله و افغان همى شعار من است

وزد چو باد صبا بر دو زلف پر شكنش *** غلق به قلب پر از خون و اصطرار من است

شراب من همه از لعل مى گسار وى است *** ز چشم هاى خمارش بسر خمار من است

در اين شبانه چو گيسوى خود نمى پرسى *** چگونه حالت مفتون بيقرار من است

از غزلى:

صبا بگوى ز من يار سرو بالا را *** كه سوخت شعله روى تو شمع سان ما را

بود به وصل تو گلخن مرا چو گلشن و راغ *** نخوا همى به فراق تو باغ و صحرا را

رباعى

پروانه وش از عشق تو سوزان شده ام *** چون شمع زهجران تو گريان شده ام

مفتون شدم آن زمان كه از ديده دل *** مست نظرى به چشم فتان شده ام

(تذكره سخنوران نائين، تاليف جلال بقايى ص 136 ـ 135)

آقاى احمد امامى نائينى به اسناد خود در مُكمله تاريخ رجال نائين تاليف حسين امامى نائينى مى نويسد: ميرزا محمد خان ثقة السلطنه فرزند ميرزا محمدعلى خان، فرزند ميرزا جعفر از سادات جلوخان، نواده ميرزا رفيع و از بنى اعمام خوانين نائين است.([3])اوايل عمر را در نائين بود و بعدها به كرمان رفت و تا اواخر عمر اغلب در نواحى و گاهى در نقاط ديگر به حكومت بعضى شهرها اشتغال داشت. او در فنّ ترسل و انشاء و ابتكار كلمات و عبارات نغز در ضمن مراسلات خود استاد ماهرى بود. وى در سال 1308 هجرى شمسى در كرمان وفات يافت و به خاك رفت. سن او هنگام فوت در حدود هفتاد سال بود.

فرزندانش: ميرزا محمدخان فاطمى و ميرزا محمد على خان فاطمى و ميرزا سيف الله فاطمى بودند.

نسب نامه ميرزا محمود خان ثقة السلطنه فاطمى فرزند ميرزا محمدعلى، فرزند ميرزا جعفر فرزند ميرزا زين العابدين آقا فرزند حاج ميرزا رفيع جلوخانى (جد بزرگ خاندان جلوخانى نائينى).

فاطمى

در تذكره سخنوران نائين تحت عنوان فاطمى درباره ميرزا محمدعلى خان فرزند ميرزا محمود خان ثقة السلطنه چنين آمده است:

ميرزا محمدعلى خان فرزند ميرزا محمدخان ثقة السلطنه، متخلّص به مفتون است. ميرزا محمد خان غالباً مانند پدرش در شهرهاى اطراف كرمان حاكم بود و در اسفند 1324 هجرى شمسى پس از بيست سال از مرگ پدر فوت شد و به خاك رفت.

از اوست:

من ترك ماهروى دلا را نميكنم *** جز مهوشان به كس سر و سودا نميكنم

يك ساعت از وصال نگار عزيز را *** هرگز عوض به ملكت دارا نميكنم

آزرده و مريضم و رنجور و خون جگر *** اظهار درد جز به مسيحا نميكنم

بهر دو قرص نان برِ دو نان نميروم *** از خلق سفله هيچ تمنا نميكنم

مدح كسى به گيتى هرگز شعار خويش *** غير از على عالى اعلى نميكنم

جز ذات اقدسش كه بود منبع كرم *** كس را شفيع دينى و عقبى نميكنم

غير از على شفيع نداريم در دوكون *** ميگويم زخصمش پروا نميكنم

ايضاً

از ازل بندگى آن شه معبود صفات *** شد شعار من و اين است مرا راه نجات

جاودان همت دارين چو خاك در اوست *** چون سكندر نكنم من طلب آب حيات

ايضاً

اى آنكه غيرت الله و مشكل گشا تويى *** آن كس كه در جهان نپذيرد فنا تويى

آسان نماى مشكل ما را به فضل خويش *** چون منبع فتوت و دست خدا تويى

رباعى

اى مفسد ده وجود را من ذالك *** شش دانگ جحيم را بكلى مالك

گر سال دگر حكيم باشى باشى *** انت الباقى و كل شى هالك([4])

محمد عليخان ـ فرزند ثقة السلطنه نه تنها شاعر و سخندان و سخنور بود و شعر نيكو مى سرود او از خوشنويسان و نقاشان بزرگ عصر خود است كه تصويرى از سر حضرت امام حسين بر پايه نمونه قديم ترسيم كرده كه خود شاهكار است و استاد محمدابراهيم پاريزى باستانى در چاپ هاى اوليه خاتون هتف قلعه آن را به زيور طبع آراسته است.([5])

اين نكته ناگفته نماند كه ميرزا معصوم خان، با حاج ميرزا رفيع جلوخانى، برادر ناتنى بودند. مادر حاج ميرزا رفيع از اهالى قريه بافران واقع شده در حدود سه كيلومترى نائين (به سمت حقدا) از خصوصيات مردمان آنجا يكى اين كه زبان فارسى را با فصاحت شمرده صحبت مى كنند و ديگر اين كه مردمان شجاع و صريح الهجه و با عاطفه و خويشاوند دوست هستند. آنان خويشان خود را در طول زمان همواره حمايت و بارها از احفاد ميرزا معصوم خان پشتيبانى و طرفدارى كرده اند.

جلوخانى ها غالباً مردمانى حكيم يعنى طبيب و خوش نويس و از فضلاى نائين بوده اند. ميرزا محمد سجادى از خوشنويسان بنام بود كه خط نستعليق را به حد اعجاز خود رسانيد و همه جوانان يكصد سال قبل نائين را سرمشق و تعليم مجانى مى داد و سه برادران من مرحومان سيدمحمد طباطبايى و سيدمحمد سعيد جلالى، و سيدمحمد حسين جلالى نائينى از شاگردانش بودند. ولى اين بنده خدا چون از كلاس سوم دبستان در اصفهان به تحصيل پرداختم بد خط هستم تا حسودان رجال نائين كه مى گفتند «نائينى بد خط خوش جنس وجود ندارد» يك تن هم بد خط باشد. در هر شهر و قصبه و مزرعه اى خوب و بد وجود دارد. درباره ثقة السلطنه دكتر پاريزى باستانى نگاشته است كه اين مرد اهل كمال و ذوق و خوش قلم بود و نجيب ترين و كارآمدترين اولياى دولتى بوده است كه هشتاد سال پيش سهم سيرجان شده و من چند نمونه نامه هاى او را خطاب به مرحوم شيخ الملك سيرجانى ديده ام كه او نيز از رجال بزرگ صدر مشروطيت بود. (هشت الهفت ص 255 و بخارا ص 28) فرمان مشروطيت در زمان صدارت مشيرالدوله نائينى صادر شد و فرزندانش حسن مشيرالدوله مؤلف تاريخ ايران باستان و نخستوزير و برادرش حسين مؤتمن الملك رئيس مجلس شوراى ملى نمونه هايى از بزرگان رجال صدر مشروطيت و دوره رضا شاهى هستند كه مورد اعتماد و احترام اكثريت عظيم ملت ايران بوده اند و در تاريخ ايران هميشه زنده خواهند بود، زيرا مرده آنست كه نامش به نكويى نبرند.

منبع : مجله بخارا شماره 53